به گزارش «سیرنگ» - عبدالرحمن برزگر*: هنر معاصر پیش از یکی دو دهه برای ما خودنمایی نمیکند و خواهینخواهی به تاریخ میپیوندد. در این ترکیببندی تاریخی است که هنر را تکثرگرای زمان مینامند. بیخود نیست که میگویند دهۀ چهل و پنجاه بی برو برگشت دوران طلایی ادبیات و هنرهای نمایشی در ایران است، البته در این مجال قرار نیست به این مقوله بپردازیم.
در هر کجای این جهان هستی هنرمندانی ظهور کردهاند تا بتوانند برای آیندگان فرصتهایی را بیافرینند. از عکسهای فیگوراتیو آن زمان تا اجرای نمایشها و کافه نادری معروف؛ همه و همه زائیده ذهن و اندیشهای است که دانسته یا ندانسته نقش مهمی را در ژرفای هنر معاصر ایفا کرده است، هر چند که اکنون در کنج موزهها و کتابخانههای شخصی در حال سپری شدن تاریخ هستند.
مهمترین دگرگونی تازه در درون چارچوبهای تاریخ هنر این مرز و بوم میتوان در موزهها، نمایشگاههای دورهای و جشنوارههای متعدد به هر بهانهای جستجو کرد، این رویداد نقشی بسیار پررنگتر در شکل دادن به درک ما از هنر امروز بازی کرده و آن را به یک مؤلف جامعه تبدیل کرده است. دگرگونی و ساختارشکنی هنر معاصر مرهون همین نگهداشت میراث گذاشته به انواع مختلف است، اما شاید مهمتر از آن جهانی شدن است.
هنر نیز همچون اقتصاد نیازمند بازنگری و بهروز شدن دارد، زیرا در همگامی با جهانی شدن الزام بر معرفی خود و پیشینه و هویت بخشی دارد، چرا که واماندن در دههها و سدهها به جز دور باطل ارمغان دیگری بدست نمیآید، مگر اینکه جهان گذشته را بخوبی برای آیندگان تبیین نمائیم.
این زمان که شما بر روی صحنه به ایفای نقش میپردازید، شخص دیگری نیز در ونیز به همین اندیشه وادار میشود تا تفکر کند که این همه نقاشی و رنگ چگونه در یک ترکیببندی خوب به یک گالری جهانی تبدیل شده است.
هنر معاصر صرفنظر از به میان آوردن موضوعهای تازه از گذشته نیز بیشک بهره میبرد، کما اینکه کپیبرداری را بهتر از اصل انجام میدهد. زیر ذرهبین قرار دادن تاریخ، تأکیدی بر هویت است و این تکرار مؤلفهای تاریخی در برونرفت از چالشهای امروزی بسیار مهم جلوه مینماید. هنر امروز هنر آزادی است، چرا که از اندیشههای دیروز بهره برده و برای فردا گام مینهد تا خود نیز به تاریخ پیوند ابدی بخورد.
اکنون که در دایرۀ درک صحیح و چرخ و فلک اندیشهها سیر مینماییم به طور خاص منتقدها، تاریخ هنرنگارها میبایست روایت خود را ارائه دهند و با گفتارهای مدرن، جهانی پر از گفتگو و تمدن را به هدیه بسپارند، هرچند که شاید امروز برایشان تره هم خرد نکنند! که این خود معضلی حل ناشدنی و غافلگیری تاریخی است. البته صرفنظر از دشواریها و ردپای ناهمگن مخالفان و جنگطلبیهای امروز نبایست از قلم افتاد که قلم پای اندیشه است.
هنر معاصر تغزل شاعرانه بر میراث گذشته است و هنرمند معاصر انرژی باورنکردنی خود را در فیزیک، متافیزیک، ریاضی و هندسه و فلسفه درهم میآمیزد تا در درک زمان پیوندی را با اشکال اندیشه به نمایش بگذارد. از تندیسهای مکانیکی تا تصویرگری با نور و سایه گرفته و فیلمهای چندوجهی، نوشتهها و نمایشهایی که در ژرفای جامعه رسوخ میکنند. همۀ اینها غوطهور شدن و آزاد شدن در این دنیای بیهمتا است.
علم و هنر تنیده و همآمیختگی دارد که هرگاه دانشمند و هنرمند همآوا شدند آثار بیبدیلی را به جهانیان عرضه میدارند، زیرا هنرمند برای تفکر در عصر خود نیاز به دانشی عظیم دارد و دانشمند منتهای تلاش خود را برای ارائه هنرمندانه کشفیات خود مینماید. تشنگی و پرسشگری خاصیت هنر معاصر است.
*مدیر انجمن سینمای جوانان استان بوشهر