فرهنگ مردم دشتستان در گفتگو با عباس جاودانی
سیرنگ: عباس جاودانی: متأسفانه ساختار زندگی کنونی کل کشور، ما را کمحوصله کرده و اگر دقت کنید رتبهی ایران در درگیریهای منجر به جرح در دنیا وضعیت خوبی ندارد. ما باید زمینههای درک حضور همدیگر را در جامعه فراهم کنیم.خانه فرهنگ دشتستان از جمله سمنهایی است که در مدت فعالیت خود کارنامهی قابل قبولی در زمینهی فرهنگ ارائه داده است. گفتگوهای شبانه این سمن است که عمدتاً پیرامون فرهنگ و حقوق شهروندی است و گفتگویی که اکنون میخوانید با حضورعباس جاودانی در خصوص فرهنگ عمومی مردم دشتستان انجام شده است.
به گزارش «سیرنگ»، عباس جاودانی متولد سال ۱۳۵۵ در شهر دالکی، کارشناس ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری با ۱۵ سال سابقه تدریس در دبیرستانهای شیراز و تنگستان در حال حاضر ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان تنگستان را بر عهده دارد.
جناب آقای جاودانی فرهنگ چیست؟
عباس جاودانی: مجموعهای از باورها، ارزشها، روشها که خاص یک اجتماع معین است. فرهنگ راهکارهای شایع موجه در یک جامعه است برای رفع هرگونه نیاز واقعی یا غیرواقعی، هر منطقه از هر کشوری میتواند فرهنگ متفاوتی با دیگر مناطق آن کشور داشته باشد.
فاطمه روستا: فرهنگ به طور عام و به طور خاص در دشتستان را توضیح میدهید؟
عباس جاودانی: بخش قابل توجهی از فرهنگ ایرانی را فرهنگهای محلی تشکیل میدهد و دشتستان به عنوان یک واحد جغرافیایی دارای فرهنگ عمومی و محلی خاص خود را داراست.
فاطمه روستا: از نظر شما مؤلفههای خاص فرهنگ از نظر اهمیت چه چیزهایی میتواند باشد؟
عباس جاودانی: زبان، دین، آدابورسوم، بازیهای بومی محلی و مناسبتها و...
شاکر شکیبا: برای فرهنگ به صورت عام کلیت چه کار تأثیرگذاری باید انجام داد؟ و چه کسانی مسئول خدمات بخش فرهنگ هستند؟
عباس جاودانی: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مجری سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نهادی است که وظیفه سنگین هماهنگی، هدایت و نظارت مراکز فرهنگی را بر عهده دارد. فرهنگ مجموعه گستردهای است و فراهم آوردن زیرساختها بویژه در حوزه هنر باید به وسیله ارشاد و برنامهریزی فرهنگی صورت گیرد.
جمال کازرونی: چرا سطح فرهنگ حتی در نقاط شهر هم فرق میکند؟ با قدرت نمیتوان گفت تمام شهر بافرهنگ است یا برعکس.
عباس جاودانی: فرهنگ یک موضوع کیفی و سیال است؛ بنابراین قابل اندازهگیری نیست. در سیر تاریخی این دولتها هستند که به توسعه فضاهای فرهنگی، امکانات و تسهیلات فرهنگی میپردازند و تفاوتهای فرهنگی محصول گزارههای فرهنگی مختلف در محلات شهر هستند.البته این گزارهها ممکن است بار معنایی متفاوتی برای ما داشته باشد؛ به عنوان مثال: موضوع غریب نوازی در محلهای شمال و جنوب بسیار متفاوت است.
شاکر شکیبا: برگزاری جشنوارهها، همایشها، پایتخت کتاب ساختنها... اینها عامل رونق بخش فرهنگ میشود؟
عباس جاودانی: بله باعث رشد میشود هرچند فرهنگ پیچیده و در هم تنیدگی خود را دارد. فرهنگ خاص اجتماع انسانی است و از روابط متقابل بین انسانها آمیخته میشود؛ اما دولتها نقشه مسیر را ترسیم میکنند.
فاطمه چاآبی: با وجود علم و فناوریهای امروزه این فرهنگ در دشتستان چگونه توانسته خود را در برابر شهرهای بزرگتر برساند؟
عباس جاودانی: مسئلهای که بعد دهه ۱۹۸۰ میلادی مطرح شده بحث جهانی شدن است و به لحاظ تاریخی میتوان گفت که فرایند جهانی شدن تحولی برگشتناپذیر است.هر روز که میگذرد گسترده و شتاب بیشتری به خود میگیرد، بنابراین دشتستان هم بدون شک در این فرایند قرار خواهد گرفت. به بازیهای کودکان دهه ۵۰ و کودکان فعلی در دشتستان نگاه کنید تا به این روند شتابان برسید.
قاسم پاکدل: در خصوص سؤال خانم چاآبی، ولی به نظر میرسد فرهنگ عمومی دشتستان پیشرفت که نداشته است و رو به عقب و پسرفت هم بوده است نظر شما در این باره چیست؟
برعکس رو به پیشرفت بوده است.
قاسم پاکدل: آمار بسیاری از مؤلفههای زندگی اجتماعی از جمله پذیرش نظر دیگران، تحمل عقاید همدیگر، احترام به حقوق شهروندی و...رو به پسرفت هست. در چه زمینههایی دشتستان پیشرفت داشته است؟
عباس جاودانی: تنها هنگامی فرهنگ خود را درک میکنیم که خارج از آن و در معرض فرهنگ دیگری قرار گیریم. به عنوان مثال شما نگاه کنید تعداد زیادی از خانوادهها در پارکهای شهر و رستورانها...هستند. آیا دو دهه پیش هم همینطور بوده است؟ جواب خیر است. سمنها از پایدارترین مؤلفههای توسعه فرهنگی هستند. نگاه کنید در شهر برازجان چه تعداد افراد حاضر به فعالیت در سمنها، ستادهای انتخاباتی، کمپینهای نوعدوستی و ...هستند؟ اینها نشانههای رو به پیشرفت فرهنگ هستند هر چند بخشی از آنان متأثر از روند جهانی شدن هستند.
قاسم پاکدل: چرا مردم به خصوص جوانان به پارک مراجعه میکنند؟ صرف اینکه مردم به پارک میروند نشانهی پیشرفت فرهنگی هست؟ یا برعکس، این پارک رفتنها باعث از یاد رفتن فرهنگها و عادتهای خوب مردم و بعضاً باعث بروز ناهنجاریهایی شده است؟
عباس جاودانی: نیمه پر لیوان از رفتن مردم به پارکها را ببینیم بهتر است. منظور این است که اینها باعث افزایش با هم بودن و نهایتاً تأثیرات مثبت میگردد.
شاکر شکیبا: جامعه شناسان میگویند تا روحیه در جامعه تعالی پیدا نکند، تغییر و اصلاح در بخش فرهنگ و خردهفرهنگ کاری سخت است. ما در حوزهی عمومی دشتستان، با رخوت و تلخکامی شدید مواجهایم و گاهی با چهرهی عبوس و خشن روبهرو میشویم. آیا چه کسی یا مجموعهای میتواند نقش اکسیر فرهنگی را ایفا کند و چاره چیست؟
عباس جاودانی: متأسفانه ساختار زندگی کنونی کل کشو، ما را کمحوصله کرده و اگر دقت کنید رتبهی ایران در درگیریهای منجر به جرح در دنیا وضعیت خوبی ندارد. ما باید زمینههای درک حضور همدیگر را در جامعه فراهم کنیم. به عنوان مثال یک کنسرت بعد از اتمام کار، همه با چهرهای شاد آنجا را ترک میکنند. آمارگیری نشان داده بعد از اتمام کنسرت درگیری یا پروندهای تشکیل نشده یا درصد آن کم است؛ بنابراین باید تلاش کرد در جامعه برای مردم تفریحات گروهی مانند رفتن به پارک، تماشای فیلم، تئاتر، کنسرت... را فراهم کنیم. در این بین ضمن فراهم شدن زیرساختها که در برازجان تقریباً در حوزهی سینما مهیاست و در ادامه مشارکت فرهنگی صورت گیرد. نقش سازمانها، نهادهای فرهنگی، روزنامهها، سمنها و انجمنها و...مکمل برنامه ریزان فرهنگی جهت توسعه فرهنگی هستند.
فاطمه چاآبی: فرهنگها گاهی باعث طرد و پذیرش افراد هم میشود این مسئله در دشتستان این به چه شکل هست؟ اگر میشود بیشتر توضیح دهید.
عباس جاودانی: فرهنگ عامل چسبندگی نظام اجتماعی است ولی اینکه چقدر در دشتستان توانسته به این شکل عمل کند جای پژوهش و بررسی دارد. در حال حاضر این فرهنگها هستند که معین میکند چه کسی کجا باشد و چگونه باشد؛ بنابراین مسئلهی طرد و پذیرش هم به این شکل صورت میگیرد.
قاسم پاکدل: پوشیدن لباس مشکی کجای فرهنگ بومی دشتستان جای دارد؟ در قدیم لباس بومی مردم دشتستان رنگهای شاد بوده است.
لباس مشکی بخشی از فرهنگ مذهبی ما بوده که البته بعد از انقلاب بهواسطهی ایدئولوژی نظام حاکم پررنگتر شده است. هرچند لباس سنتی زنان دشتستان همانند لباس زنان قشقایی بوده که بخشی از لباسهای رنگین آن همان روند جهانی که ابتدا در مرکز کشور سپس شهرهای دیگر بوده است. متأسفانه در دهههای اخیر فرهنگ لباس پوشیدن مردم به اشتباه تغییر کرده و از رنگهای شاد به تیرگی گراییده، بهطوری که نه تنها در رنگ لباس بلکه دیگر وسایل حتی درب، دیوار و رنگ اتومبیل و...جای گرفته است.
حسین برازجانی : حضرت محمد (ص) و سایر بزرگان مذهبی و ملی ما لباس مشکی میپوشیدند ما در تصاویر مختلف رنگ لباسهایشان را دیدهایم، کجای قرآن و یا دین ما رنگهای شاد را منع کرده است؟
عباس جاودانی: در احادیث تا آنجایی که شنیدهام رنگ سفید مستحب بوده و رنگ مشکی جایگاهی نداشته است.
شاکر شکیبا: به نظر شما نگهداری از اموال عمومی در حد صفر است، این فرهنگ در کجا ریشه دارد؟
عباس جاودانی: بخشی از آن معلول وندالیسم است و بخش زیاد آن ناشی از شرایط اقتصادی قشری از جامعه است, موضوع آسیب به اموال عمومی خاص دشتستان نیست و در کشورهای پیشرفته هم به چشم میخورد. فرهنگسازی باید انجام گیرد و آموزش حلقه مفقوده برنامهریزی فرهنگی است.
فاطمه روستا: از اینکه جوانان ما نسبت به گویش دشتستانی خجالت میکشند، ریشه در ضعف فرهنگ دارد؟
عباس جاودانی: در تمام دنیا تلاش میشود فرهنگ محلی حفظ شود و ما هم باید لهجه خود را به فرزندانمان بیاموزیم. فرهنگ محلی شناسنامه ماست و نباید از این مورد غافل باشیم.
قاسم پاکدل: در جامعهی امروز دشتستان صحبت کردن کودکان با لهجه دشتستانی اصیل بیفرهنگی و فرار از هویت خود هست و بهنوعی فراموشی سپردن زبان مادری است و به کودکان نیز ختم نمیشود. راهکار شما در این باره چیست؟
عباس جاودانی: من به توسعه فرهنگی در دشتستان به واسطهی جوانان تحصیل کرده و پای کار امیدوارم. زبان کلید یک ملت است که با استفاده از آن میتوان فرهنگ آن ملت را شناخت. ما نباید نگران آموختن زبان مادری به فرزندان خود باشیم. مثالی ذکر میکنم آن طور در کتابی که خواندم کولیها در تمام دنیا زبان مشترک دارند؛ یعنی بعد از قرنها از پراکنش آنان هنوز عامل اتصالشان زبان آنان بود.
فاطمه روستا: وقتی این جوانان در تحصیلات دانشگاهی خودشان اصرار دارند که از گویش اصیل استفاده نکنند چگونه میتواند باعث توسعه یا حفظ آن شود؟
عباس جاودانی: اینطور نیست، به عنوان مثال اگر دو زابلی در شهر تهران همدیگر را ببینند زابلی صحبت میکنند همانطور که دو نفر از شهر دالکی در اصفهان همدیگر را ببینند. قرار نیست در کلاس درس دانشگاه به زبان و گویش دشتستانی صحبت کنیم اتفاقاً باید زبان رسمی صحبت کرد.
شاکر شکیبا: متولی امر فرهنگ کیست؟
عباس جاودانی: متولی بسترسازی فرهنگ و ارشاد و اشاعه دهنده همه گروههای فرهنگی مردمنهاد و رسانههای جمعی و...است.
قاسم پاکدل: رنگ لباسها که به اشتباه و برخلاف آموزههای دین اسلام از رنگهای شاد به تیرگی گراییده، عدم حفظ احترام همدیگر، عدم رعایت حقوق شهروندی که در پایینترین حد خود قرار گرفته، دید و بازدید و مهمانیهای بی زرقوبرق که دیگر خبری از آن نیست، آمار جرم و جنایت که چندین برابر شده، گویش و لهجه اصیل دشتستان که در حال نابودی است و هزاران مؤلفه دیگر که نشان میدهد رو به زوالیم همچنان معتقد هستید فرهنگ عمومی دشتستان پیشرفت داشته است؟
عباس جاودانی: بله اینها درست است ولی من همچنان معتقد به بهتر شدن نسبت به گذشته هستم هر نیاز به پژوهش علمی برای رسیدن به جواب بهتر است.
قاسم پاکدل: در مورد خصلت مهمان نوازی و شاید در بسیاری مواقع غریبه پرستی مردم دشتستان نظر شما در این مورد چیست؟ اصولاً میتوان زیادی مهماننواز بودن دشتستانیها را غریبه پرستی نامید؟
عباس جاودانی: مردم دشتستان به ویژه نسل قدیم اعتقاد خاصی به در و خانه داشتند (کنایه از مهماننوازی: در اصطلاح و زبان دشتستانی است) و میگفتند بزرگی هرکس به اصطلاحاً مهماننواز بودن آن است. اما باید بپذیریم که در روند تغییر فرهنگی قرار داریم. در تمام استان و کشور خود را مهماننواز میدانند. به نظر من در همه جای کشور مفهوم مهماننوازی وجود دارد و از آن طرف موضوع غریبنوازی هم همینطور. به عنوان مثال در تنگستان از هر کسی بپرسید میگویند ما مردمی غریبنواز هستیم. ولی فکر کنم مفهوم غریبنوازی زمانی که با منافع ما در تضاد باشد بیان میشود؛ بنابراین دشتستانیها مهماننواز هستند نه غریبنواز.
موضوع گفتگو: فرهنگ مردم دشتستان
مدیر گفتگو: قاسم پاکدل
کارشناس و مهمان گفتگو: عباس جاودانی
تهیه و تنظیم: فاطمه چاآبی
اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه