آیا تلمیحات فایز منحصر به اشاره به آیات و شخصیتهای قرآن کریم است یا اشاره به شخصیتهای اسلامی و ایرانی نیز در آن وجود دارد؟
تلمیحات موجود در دوبیتیهای فایز به تلمیحات قرآنی محدود نمیگردد. در برخی از تلمیحات، شاعر به شخصیتهای تاریخی اسلام و ایران و برخی اسطورهها اشاره میکند. شاعر در برخی از دوبیتیها برای بیان عواطف خویش با تلمیحی لطیف و کلامی موجز معنایی عظیم میآفریند و خیال خواننده را به اعماق تاریخ میکشاند. از آن نمونه است دوبیتی زیر که شاعر در نظر دارد بداقبالی خود را از همهی بخت برگشتگان سختتر نشان دهد، بدین منظور با اشاره به بلال حبشیـ مؤذن پیامبر (ص) ـ و مقام و منزلتش در اسلام و اختلاف منزلتش با سایر مؤذنان، تفاوت بخت برگشتی خویش در مقایسه با دیگر نگونبختان عالم را به تصویر میکشد:
نه هر سرچشمهای آب زلال است *** نه هر لاله رخی صاحب کمالست
نه هر برگشتهبختی هست فایز *** نه هر گلدسته خوان مثل بلالست
(همان، ص:129)
در دوبیتی زیر که شاعر به تفاوت شأن افراد بر اساس لیاقتشان سخن میگوید، از اختصاص داشتن رفرف و دلدل به پیامبر (ص) و امام علی (ع) بی بهره بودن دیگران از آن استفاده میکند:
به صعوه منصب بلبل ندادند *** به نیلوفر شمیم گل ندادند
چرا فایز! به جز اولاد هاشم *** کسی را رفرف و دلدل ندادند
(همان، ص: 149)
از نمونه اشعاری که شاعر در تلمیحاتش به اسطورههای ملی استفاده میکند، دوبیتی زیر است که به داستان بیژن و منیژه و گرفتار شدن بیژن در چاه به وسیلهی افراسیاب شاه تورانی و پدر منیژه و رها شدن وی از چنگال مرگ توسط رستم اشاره دارد:
بُتا بیژن صفت در چَه گرفتار *** منیژه وار اگر هستی وفا دار
کمند زلف بگشا چون تهمت *** تو فایز را ز چاه غم برون آر
(همان، ص: 172)
از دیگر نمونهها، دوبیتی زیر است که در هر مصرع به یک شخصیت اسطورهای اشاره میکند: بهمن فرزند اسفندیار، رستم، منیژه و بیژن:
خم ابروست یا شمشیر بهمن *** مژه یا نیزه یا تیر تهمتن
بت فایز منیژه سان به یکبار *** به چاهم در فکن مانند بیژن
(همان، ص: 192)
در دوبیتی زیر نیز شاعر به داستان خسرو و شیرین و فرهاد اشاره دارد، چشم سرمه کشیدهی یار را که در دل شاعرشور به پا نموده را بسان شیرین به هنگام عشوهگری با خسرو میداند و خویش را چون فرهاد در زیر سم شبدیز اسب خسرو پرویز:
مکحل چشم شور انگیز کرده *** چو شیرین عشوه با پرویز کرده
تن فایز چو فرهاد کمر کن *** لگد کوب سم شبدیز کرده
(همان، ص: 205)
فایز در دوبیتی زیر، هم به عیسی (ع) اشاره دارد که از پیامبران الهی است و هم به داستان شیخ صنعان پارسای زمانه و مقیم پنجاهسالهی حرم و صاحب چهارصد مرید که در عشق دختر ترسا گرفتار آمد و برای رسیدن به یار به فرمان دختر مَی مینوشد، ترسایی میگزیند، قرآن میسوزاند و یک سال خوکبانی اش میکند:
بت عیسی سرشت و مه جبین *** ربوده هوشم از سر برده دینم
از آن ترسم شود فایز چو صنعان *** اگر گردد شبی خلوت نشینم
(همان، ص: 264)
در دوبیتی زیر نیز که نشان میدهد فایز حیران و سرگردان به دنبال یار گمگشته میگردد، یاری که در چشم شاعر به سان یوسف کنعان است و وجودش برایش چونان آب زندگانی، در بیت اول اشارتی به یوسف (ع) میکند و در بیت دوم به اسکندر و روانه شدنش به دنبال آب حیات:
سراغ جان جانان از که پرسم؟ *** نشان ماه کنعان از که پرسم؟
چو اسکندر به ظلمت رفت فایز ***گذار آب حیوان از که پرسم؟
(همان، ص: 184)
تلمیحات موجود در ترانههای فایز حکایت از آن دارد که وی با فرهنگ و تاریخ دینی و ملی آشنایی داشته و شاعر به فراخور حال برای غنا بخشیدن به شعر خویش از آنها استفاده کرده است.