مشوق شما در نوازندگی چه افرادی بودند؟
رضایینیا: یکی از مشوقان من برادر بزرگترم بود که البته الان ایران نیست ولی برادرم آن زمان خیلی هوای مرا داشت، وقتی آن زمان نوار استاد شجریان یا ناظریان را میگرفت، من خودم برای آن یک جلد طراحی میکردم و هر کسی که نوازنده دف در آن آلبوم بود، اسمش را پاک میکردم و اسم خودم را جای او میگذاشتم. همیشه خودم را یک نوازنده موفق دف میدیدم و بعد که واقعا این اتفاق افتاد، یک عقبگرد به زندگیام زدم و دیدم هر چه را که در گذشته در رویاهایم دنبال میکردم محقق شده، چون خواستم که رویاهایم شدنی شوند و شدند.
نزد چه استادانی دفنوازی را آموزش دیدید؟
رضایینیا: من در ابتدا در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی تهران زیر نظر بابک ظاهر نواختن دف را شروع کردم. بعد از آن زیرنظر بیژن کامکار آموزش آن را دنبال کردم، البته در دفنوازی الگوی اصلی من استاد کامکار است ولی در این نواختن آن، کار بیشتر اساتید این ساز را دنبال میکنم تا در اجرای کنسرت حرفی برای گفتن داشته باشم و اکتفا به آموختههای قبلی نمیکنم و دائم در حال آموختن هستم.
آیا در نواختن دف ریتم خاصی را ابداع کردید، اصلا در نواختن این ساز بداههنوازی دارید؟
رضایینیا: بله در این ساز ابداع هم دارم که آنها را بهصورت جزوه درآوردهام و تلاش میکنم آنها را با شاگردانم هم کار کنم، چون نتهایی را که نوشتهام الهام گرفته از حس و حال درونی و آموختههایم است. معمولا کار نوازندههایی نظیر حبیب مفتاحبوشهری یا پرکاشنهای افریقای جنوبی، هندوستان و... را دنبال میکنم و یک چیزهایی را از آنها فرا میگیرم. من در واقع ریتمهای آنها را با ریتمهای خودمان تلفیق میکنم و معمولا نتیجه خوبی هم بهدست میآید. چون در نوازندگی آن چیزی که به نوازنده کمک میکند، تنظیم نت است. همین نوشتن نت به شما کمک میکند که چیز جدیدی از آن بیرون بیاورید.
سخن پایانی؟
رضایینیا: ازشما سپاسگزارم که این وقت را در اختیار من گذاشتید. امیدوارم ساز دف همچنان شورآفرین و خاطرهآمیز بماند و نوای زیبای آن مونس و همدم خوبی برای اهالی دل باشد.
پس از پایان این گفتوگو با این نوازنده چیرهدست که با رویی گشاده پذیرای ما شده بود، به این اندیشیدم که بهراستی موسیقی ایرانی گنجی است که تکتک سازها و ترانههایش دنیایی از احساس و حرف را در خود گنجانده است و هر کدام از آنها لحظات بکر و تکرارنشدنی را میهمان جانمان میکند.