شما در طی چند دهه متوالی توانستهاید رابطه خودت را با نسل کودک و نوجوان حفظ کنید. داستانهای شما ساده و بیپیرایه است آیا قبول دارید که یکی از نویسندگان مطرح حوزه کودک و نوجوان هستید؟
مرادیکرمانی: درست است که من بسیاری از داستانهایم را به کمک حسهای کودکانهام مینویسم اما خیلی موافق افرادی نیستم که معتقدند من برای کودکان و نوجوانان مینویسم. شما الان نه کودک هستید و نه نوجوان، بلکه جوان هستید. مادربزرگ شما اگر سواد داشته باشد داستانهای مرا میخواند، همینطور پدر شما یا فرزندان شما. بنابراین داستانهای من «همهشخصخوان» هستند، به همین دلیل در هیچیک از کتابهایم گروه سنی را قید نکردم. البته من بسیار خوشحال هستم که یکی از مخاطبان آثارم کودکان دوستداشتنی و بیآلایش هستند ولی اگر دقت کنید، بسیاری از این داستانها نظیر «شما که غریبه نیستید»، «ته خیار» و... بچگانه نیستند، زیرا داستانهای بچگانه با ادبیات کودکانه نگاشته میشوند. همیشه گفتهام که «بهترین داستانهای کودکانه داستانهایی هستند که حتی انسانهای سالمند هم با خواندن این داستانها به یاد روزهای کودکی خود بیفتند». برای من جای خوشحالی دارد که آفریننده شخصیتهای کودکان هستم اما تنها نویسنده این حوزه نیستم و همین مساله ممکن است برخی از افراد را به اشتباه بیندازد. یادم میآید یک خانمی مرا در پارک دید و گفت: «من آثار شما را میخوانم بسیار زیبا و جذاب هستند اما همسرم که وکیل است و بیشتر علاقهمند است که متون حقوقی را مطالعه کنند، هر بار که به وی اصرار میکنم کتاب «شما که غریبه نیستید» شما را بخواند، میگوید، نمیخوانم، چون این کتاب مناسب کودکان و نوجوانان است و سن من از این مرحله سالهاست که گذشته...». مدتی گذشت، دوباره آن خانم را دیدم و با خوشحالی به من گفت: «شوهرم بالاخره کتاب شما را خواند و متوجه اشتباهش شد که این کتاب برای گروه سنی خاصی نیست و همه افراد میتوانند آن را بخوانند، اتفاقا از داستان شما بسیار خوشش آمده...». بنابراین این دیدگاه باعث میشود عدهای بدون اینکه داستانهای مرا بخوانند به اشتباه فکر کنند که این داستانها فقط خاص گروه سنی کودک و نوجوان است.
با توجه به اینکه بیشترین ترجمه از آثار ایرانی به زبانهای دیگر مربوط به کتابهای شماست. به نظر شما چه عواملی باعث شده که این اتفاق خوب در رابطه با کتابهای شما پیش آید؟
مرادیکرمانی: نثر داستانهای من نثری ساده است و راحت در ترجمه مینشیند. خیلی قلم خود را دربند و اسیر وصف نکردهام، نکته بعدی اینکه وقتی متنی تبدیل به فیلم میشود، پس بدونشک قابلیت ترجمه شدن را نیز دارد. شاید یکی از دلایل دیگر هم این باشد که من عموما موضوعاتی که مصرف روزنامهای دارند، یعنی تاریخ مصرف دارند، اصلا نمینویسم. ایدئولوژیک نیستم، عقیدهام را به مخاطب تحمیل نمیکنم، زورگو نیستم و اصراری ندارم که به مخاطب القا کنم که آنچه من میگویم درست است. شعارهایی که خاص من و مردمان سرزمین است و مصرف داخلی دارند وارد متنهایم نمیکنم، بلکه بهجای آن به نوع زندگی، باورها و سنتها، آداب ورسوم، فرهنگ بومی و... مردمان سرزمین میپردازم، چون مردمان دیگر مشتاق هستند تا با نوع زندگی و باورها و آداب و رسوم سرزمین من آشنا شوند، بنابراین حسهای افراطی ملی یا هر حس دیگری که افراطی باشد در نوشتههای من دیده نمیشود. تمام داستانهایم را موجز مینویسم، در واقع از موضوعاتی مینویسم که تاریخ مصرف ندارند و همیشه ماندگار هستند و مردم سرزمینهای دیگر میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
این گفتوگو ادامه دارد... .
اخبار مرتبط: